چند حبه قند...
" حرفهای قند عسل و مامان بعد از آمدن از مهد در یک روز تابستان " مامان: سلام پسر قشنگم قند عسل: سلام خسه نباشین (با شیرین زبونی خاص خودش) مامان: شما هم خسته نباشی گلکم چه خبر؟ قندعسل: سمالتی(الهی مامان قربونت بره منظور بچم سلامتیه) مامان: چی کارا کردی امروزخوشگل مامان؟ قند عسل: صبانه خودیم،نداشی تیشیدیم با آبلند،ناهار خودیم،آبیدیم . مامان: آفرین گل پسرم. قند عسل: مامانی ! مامان: بله مامان جون! قند عسل: مامان جون! مامان: جون دلم قند عسل: مامانی لفن بلام آب میوه آناناس میخلی ، آب میوه پتلاخ هم میخلی ،انبه هم میخام. مامان: بله مامان جون حتما . بعد...